مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

چه چیزهایی اجازه نمی دهند راه خدا را برویم

شیطان و ابلیس به شما اجازه نمی دهند راه خدا را بروید، آدم نمی خواهد گناه کند، مومن کِی دلش می خواهد گناه کند، شیطان و نفس نمی گذارند...


 


 * وقتی که شما انتخاب کردید مسیر خدای متعال را و متوجه مسیر حضرت حق شدید و در آن مسیر به راه افتادید و فاصله از نفس گرفتید، دیگر نفس انسان را رها نمی کند، دائم مزاحم شماست، دائم می خواهد شما را از عبادات باز دارد، شما می خواهید برخیزید و نافله شب بخوانید، دلتان برای سحر تنگ شده است، شیطان نمی گذارد، نفس نمی گذارد، سخت انسان را زمین گیر می کند، شما می خواهید انفاق کنید، دستتان را می گیرد، شما می خواهید نجوا کنید زبان دلتان را قفل می کند. این کار نفس است.

* این درگیری وقتی جدی شد، انسان با همه وجود به میدان نفس آمد، حقیقتش این است که به عجز می رسد، یعنی احساس می کند که خیلی این دشمن قوی است، اینجاست که اگر انسان پناه به خدای متعال برد و شکوه به خدای متعال کرد، آنوقت خدای متعال به کمک انسان می آید در میدان و این دشمن را دور می کند و زمام را به دست شما می دهد، بعد می بینی این نفس کاملا در اختیار شما قرار می گیرد، با فرمان شما حرکت می کند، در اختیار شماست.

* دو دشمنی که شما دارید و مانع شما هستند، یکی نفس است، واقعا هم خطرناک است و شناختش هم لازم است و هم واقعا کار دشواری است، احتیاج دارد به مطالعه و به تامل، به ریاضت، تدبر و محاسبه، تا انسان آرام آرام این نفس را بشناسد، گاهی اگر شناخت می تواند ببیند این نفس را، واقعا می بیند که کنار من است و غیر من است، و وسوسه می کند و تحریک می کند.

* دوم شیطان است، ابلیسی است که از بیرون با قوای خودش این نفس را تایید و حمایت می کند. که در روایات دیده اید گاهی شیطان و ابلیس برای یک مومن به اندازه یک قبیله بزرگ لشکر گسیل می کند، برای چشمش، گوشش، زبانش لشکر آماده می کند. « إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ » دشمنی می کند با شما، خداوند متعال می فرماید شما هم با او دشمنی کنید، او را دشمن بدانید، کاهل نباشید، واقعا هم دشمن است. اگر با کلمات معصومین و بیان قرآن انسان راه برود واقعا می تواند، این دشمن و دشمنی هایش را ببیند.

* شیطان و ابلیس به شما اجازه نمی دهند راه خدا را بروید، آدم نمی خواهد گناه کند، مومن کِی دلش می خواهد گناه کند، شیطان و نفس نمی گذارند. این ها کارشان این است، وسوسه می کنند، تحریک می کنند.

* در روایات هست که خداوند متعال می فرماید: یکی از دوستان ما را به بهشت برود، هزار هزار از دشمنان ما را به جهنم می روند چون آنها همه شان می خواستند راه شیطان را بروند، و می خواستند این بنده خدا را هم به راه شیطان ببرند، این نمی خواسته برود، آن ها فشار آوردند، آنها اغوا کردند، و این بنده خدا زمین خورده ناراحت هم هست، خدا آن ها را در داوری خودش مجرم می داند و این را خلاص می کند.

در ادامه نکاتی از سخنان حاج منصور ارضی را بخوانید:

*در ادامه دعای چهل وچهارصحیفه حضرت می‌فرمایند:"وجعل له وقتابینالایجیز جل وعز ان یقدم قبله ولایقبل ان یوخرعنه"یعنی خداوندبرای روزه داری زمان معین قرارداد به طوری که اجازه ندهد بیشتر از آن ادا گردد و نیز به تاخیر افتادن آن را نپذیرد.

عرض می‌کنیم؛روزه هم مانند نماز دارای زمان بندی خاص خودش است و کسی نمی‌تواند هر طور و هر جا خواست روزه بگیرد یا بیشتر از آنچه واجب است روزه بگیرد " وَ لایَقْبَلُ اَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ "  نشان می‌دهد فرایض دینی را با نگاه ریاضت کشی نباید دید مثل کسانی که دین نداشته وخداوند را قبول ندارند ولی برای آنکه به توانایی‌های خارق العاده ای برسند هر ریاضتی را می‌کشند حتی به سحر و جادو هم متمسک می‌شوند و یا سختی‌های عجیب و غریبی مثل امساک از خوردن، خوابیدن و..دارند همه اینها ازنظرشرع مقدس اسلام رد می‌شود این جمله امام سجاد علیه السلام ساده است ولی همه را رد میکند فرایض زمان بندی مشخصی دارند و در این مورد هم مشخص است.البته بندگی خداوندکه در فطرت ماست همیشگی است ، خواستن عمر طولانی برای بندگی حقتعالی هم خود یک نوع زیبایی و کمال طلبی الهی است. پس فرایض الهی ازجمله فریضه روزه زمانشان مشخص است و اگر کسی بخواهد زمانشان را تغییر بدهد می‌شود روزه وطاعت شیطانی!

آنکه طالب فیض مناجات است هر شب ماه رمضان را باید عزیز بدارد

موضوع بعدی که اشاره می‌فرمایند:" ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَى لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ وَ سَمَّاهَا لَیْلَهَ الْقَدْرِ " دراین فراز برتری "شب قدر" بر دیگر شب‌های ماه مبارک رمضان موردتاکیدواقع شده است و آ نچه در آن می‌تواند بگذرد برتراز هزار ماه است ازطرفی بطوردقیق مشخص نمی‌کند کدامین شب ،شب قدر است پس برآنکه طالب فیض و مناجات است هر شب ماه رمضان را باید عزیز بدارد اما موضوعی که مهم است حضرت می‌فرماید در آن شب، فرشتگان و ملائکه به اذن خداوند نازل می‌شوند " تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ من کل امر " اما نمی‌توانیم بگوییم در شبهای دیگر ملائکه و ارواح نزول نمی‌کنند ولی همین اندازه می‌توان گفت که آرایش آن‌ها در شب قدر فرق می‌کند وحرکت مخصوصی دارند وهرکسی طاقت درک این رفت و آمد را ندارد.پس این آرایش شبهای قدر طوری دیگراست همه کارهایشان بر مبنای سلامتی و برکت است.

 *ازبرخی روایات استنباط می‌شود ملائکه فقط درشب قدرنازل نمی‌شوندبلکه وقتی درمجلسی ذکر اهل بیت علیهم السلام ،ذکر امیرالمومنین ویا همین حسین حسین گفتن ما انجام می‌شود عده ای از ملائکه نزول و صعود دارند تا ذکر حسین بعدی را برسانند. یعنی برای هزار هزار حسین گفتن ما کمر به خدمت بسته اند و این بار سنگین را به عرش می‌رسانند و بر میگردند و آنها سنگینی این نام را می‌فهمندکه آن را می‌رسانند.

نزول برکات وسلام الهی بربندگان

بعد از این می‌فرماید " سلام دآئِمُ الْبَرَکَةِ اِلى‏ طُلُوعِ الْفَجْرِ " برکت دائم تا طلوع فجر برای "علی من یشا من عباده"است. همین جا معلوم می‌شود دست کسانی را که خودشان آورده اندبالا می‌گیرند و حسرت برای جا مانده‌ها باقی می‌ماند.

ازطرفی لیله القدر یاد آور حقیقت؛ " یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّةِ " ( دعای شبهای جمعه ) است یعنی اگر کسی هم نخواهد به او می‌دهند تو در ماه رجب خود را برای همین آماده می‌کردی می‌گفتی " یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى " اصلاً ملائکه امدند برای عنایت کردن ودادن حاجت واصلاً آمدند ببخشند " وَ بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشَاءُ " ( ابوحمزه ثمالی (

می بینی به ظاهر از خداوند چیزی نخواسته خودش هم خبر ندارد ولی رحمت الهی دستش را گرفته است مگر آن شخص نبود که به قصد دزدی ناموس، شب آمدبالای دیوارخانه ای، صبح هم به صاحب خانه گفته من می‌آیم دخترت را ببرم کسی هم در شهر جرات نمی‌کند به او حرفی بزند ، آمده برای دزدی ، جنایت و زور گیری، صدایی از خانه همسایه می‌شنود:  " أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ " (حدید16) آیا وقت آن نرسیده که قلبها در برابر ذکر خداوند خاشع شوند؟ " گفت چرا! آمدپایین برگشت و توبه کرد و از عباد خاص عالم شد. حق همه را هم تا می‌توانست برگرداند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.