مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

ریشه‌های خشونت در خانواده/ اولین خشونتی که قرآن گزارش می‌کند

حجت‌الاسلام ناصر رفیعی می‌گوید: قرآن خانواده‌هایی را گزارش می‌کند که خشونت در میان آن‌ها بوده، اولین خانواده، خانواده فرزندان آدم ابوالبشر‌ هستند، خشونت قابیل منجر به قتل برادرش شد. قرآن می‌فرماید: برادر‌کشی یک خشونت است.

 

 در تربیت دینی و رشد فرهنگی در سطح عمومی نهاد خانواده جایگاه خاص و برجسته‌ای دارد و بدون تردید آنچه بهترین و بیشترین تأثیرگذاری و بازدهی را دارد، نهاد خانواده است، زیرا خانواده اولین و زیربنای بنیادی و اساسی جامعه در ابعاد مختلف است، بنابراین بر حسب اهمیت جایگاه خانواده در ارتقا بخشیدن فرهنگ جامعه در سلسله گزارش‌هایی به تبیین این موضوع به روایت حجت‌السلام والمسلمین ناصر رفیعی محمدی کارشناس دینی می‌پردازیم که بخش هفتم آن در ادامه می‌آید:

*نباید‌ها در خانواده

یکی از حوزه‌های مهم بحث اخلاق، بحث اخلاق در خانواده است؛ خانواده، نخستین کانونی است که شخصیت افراد در آن شکل می‌گیرد؛ بحران‌هایی که در جامعه پیش می‌آید، غالباً ناشی از بحران‌های در خانواده است، اگر این کانون سالم باشد، کانون جامعه هم سالم است، اگر این کانون آسیب داشته باشد، کانون جامعه و محیط کار دچار آسیب می‌شود؛ به همین دلیل شما در قرآن و روایات می‌بینید به سلامت کانون خانواده اهمیت زیادی داده شده است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: مردم! خودتان و خانواده‌هایتان را از آتش جهنم حفظ کنید، در جای دیگری می‌فرماید: خانواده‌هایتان را اهل نماز قرار بدهید و در آیه دیگری می‌فرماید: بدبخت‌ها و زیان‌کارها کسانی هستند که خود و خانواده‌شان را به تباهی و سقوط بکشند. ببینید همه‌اش سخن از اهل است، این نشان دهنده آن است که کانون خانواده اگر سالم باشد، بچه‌های سالم و جامعه سالمی خواهیم داشت، اگر بحران و ناهنجاری و درگیری در خانواده باشد، این به سطح جامعه سرایت می‌کند، یکی از مشکلات جامعه ما اعتیاد است؛ حالا من نمی‌خواهم آمار بدهم، ولی چیزی را که روزنامه‌ها می‌نویسند دو سه میلیون در جامعه معتاد داریم، این آمار، چهل درصدش را می‌گویند خانواده‌های متأهل هستند؛ چهل درصد متأهل یعنی یک میلیون و صد هزار خانواده که به یک شکلی در آن یا پدر و یا مادر اعتیاد دارد. اعتیاد یک جوان مجرد بد است، اما اعتیاد یک جوان متأهل خیلی بدتر است؛ چون بچه‌اش هم به فساد کشیده می‌شود، خانواده‌اش هم دچار مشکل می‌شود، دخترش هم دچار مشکل می‌شود. بیکاری یک جوان مجرد بد است، اما یک جوان مجرد، نان‌آور کسی نیست، ولی بیکاری یک پدر در خانه خیلی بدتر است؛ لذا تمام آسیب‌های اجتماعی که شما رویش دست بگذارید، اعتیاد، بیکاری، اختلاف، خشونت و ... بد است، ولی در خانواده خطرناک‌تر است. به همین دلیل است که این کانون همواره باید مورد توجه و مورد دقت باشد.

سن ازدواج مع‌الاسف بالا رفته و این یک خطری است که جامعه را تهدید می‌کند، در عین حال آمارهایی که در بعضی از قسمت‌ها ارائه می‌شود در بعضی از شهرهای کوچک کمتر است، ولی در کلان‌شهرها بیشتر است، گاهی بیست درصد، بیست و پنج درصد ازدواج‌ها منجر به طلاق می‌شود، این یعنی چه؟ یعنی هر ده ازدواج سه چهار تا منجر به طلاق می‌شود؛ چقدر برای خانواده‌ها، برای فامیل، برای بچه‌های محصول طلاق مشکلات به وجود می‌آورد. یکی از عزیزان روان‌شناس حرف قشنگی می‌زد، می‌گفت طلاق‌های قانونی و شرعی این است، ولی ما یک طلاق داریم که به آن در جامعه دقت نکرده‌ایم به نام طلاق عاطفی، این درصدش خیلی بالاست، واقعاً بعضی خانواده‌ها دارند زندگی می‌کنند، ولی طلاق عاطفی دارند؛ یعنی از نظر عاطفه همدیگر را طلاق داده‌اند، دوستی و محبت بینشان نیست، ادای زندگی را در می‌آورند، همدیگر را تحمل می‌کنند ادامه می‌دهند، این زندگی طلاق عاطفی است، طلاق شرعی نیست، زیر یک سقف‌اند توی یک خانه‌اند، ولی یک شبی سر به بالین بدون دعوا نمی‌گذارند، روزی بدون نزاع، درگیری و تندی سر نمی‌کنند؛ طلاق عاطفی خطرناک‌تر از طلاق شرعی است؛ طلاق عاطفی موجب می‌شود که بچه‌ها با روحیات خشن‌ بار بیایند و لذا این بحث خیلی مهم است و جایش هم در این مکان واقعاً خالی است که جلساتی گذاشته شود، مباحث اخلاق خانواده به صورت کاربردی رویش کار شود.

*خشونت در خانواده

عزیزان! بحث امشب من راجع به خشونت در خانواده است که به عنوان یکی از آسیب‌های خانواده شناخته شده است. اگر فرصتی بود و قرار شد ما این بحث را ادامه بدهیم، إن‌شاءالله آسیب‌های دیگر را هم یکی یکی خواهم گفت. امشب بحث من، بحث خشونت در خانواده است که خیلی از خانواده‌ها به این مسأله مبتلا هستند؛ حالا خشونت به معنای عدم کنترل خشم، خشونت به معنای خشم کنترل نشده، خشونت یعنی به معنای ناهنجاری و تندی که گاهی خشونت جسمی است.

*هفتاد سیلی آتشین

بعضی‌ها همسر و بچه‌هایشان را می‌زنند، رسول خدا (ص) فرمود: مردی که به صورت زنش سیلی بزند، خازن جهنم هفتاد سیلی داغ‌_ چون خازن جهنم دستش با من و شما فرق می‌کند _ در ازای هر یک سیلی به او می‌زند.

*تکریم همسر

نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: کسی که همسر می‌‌گیرد، او را اکرم کند. امام صادق(ع) فرمود: از اخلاق انبیاء این است که زن‌هایشان را دوست دارند، گاهی زن‌های پیغمبر خشونت می‌کردند، تندی می‌کردند، حرف‌هایی می‌زدند، تقاضاهای ناپسندی می‌کردند. مثلاً رسول خدا(ص) در یکی از جنگ‌ها غنائم زیادی گرفته بود، بعضی از زن‌های پیامبر خواسته‌هایی داشتند، به حدی پیغمبر با این‌ها با ملاطفت و با تدبیر عمل می‌کرد که حداکثر برخوردی در مقابل تندی همسرانش کناره‌گیری بود؛ ممکن بود چند شب یا چند روز مثلاً کناره‌گیری کند و صحبت نکند؛ با این خلق و خوی خویش خشونت‌های آن‌ها را تحمل می‌کرد.

گاهی خشونت، خشونت جسمی است، گاهی خشونت رفتاری است، بعضی مردها در خانه رفتارشان خشن است، بعضی خانم‌ها رفتارشان خشن است، حرف نمی‌زند کتک نمی‌زند، اما برخوردش خشن است. گاهی خشونت، خشونت فکری است، به زنش، به شوهرش و به بچه‌اش بدبین است. گاهی خشونت، خشونت جنسی است، بعضی‌ها در مسائل جنسی حد و حصر نمی‌شناسند؛ با حرف‌هایشان با تعریف از زن‌های دیگران، با نشستن پای فیلم‌های مبتذل، با تحقیر کردن همسر و با نادیده گرفتن محسنات همسر، آزار جنسی می‌دهد، گاهی آزار رفتاری می‌دهد و گاهی آزار جسمی می‌دهد، این‌ها همه خشونت است.

عزیزان! مثال‌هایی از خشونت در قرآن آمده است، ببینید خانواده‌هایی که قرآن گزارش می‌کند که این خانواده‌ها خشونت میان آن‌ها بود؛ اولین خانواده، خانواده فرزندان آدم ابوالبشر‌اند؛ خشونت قابیل منجر به قتل برادرش شد. قرآن می‌فرماید: برادر‌کشی یک خشونت است، چرا باید برادری برادرش را بکشد، در بعضی از نقل‌ها دارد که زن‌ هابیل قشنگتر از زن قابیل بود و قابیل حسادت به زن هابیل برد که چرا زن او از زن من شیک‌تر و زیباتر است، نقل دیگری دارد چون قربانی‌ هابیل پذیرفته شد. که قرآن البته این را می‌فرماید، این‌ها با هم منافات ندارد. اولین خشونت که قرآن گزارش می‌کند قتل برادر است. دومین خشونت به چاه انداختن یوسف است که اول می‌خواستند بکشند، می‌گفتند بکشیدش، یکی از آن‌ها نگذاشت، والا بحث، بحث کشتن بود. امام صادق(ع) فرمود: یوسف وقتی زندانی شد، کسی که مأمور زندان بود تا یوسف را دید او را در آغوش گرفت و گفت تو خیلی تو دل برو هستی و من تو را دوست دارم حضرت یوسف فرمود: من هرچه چوب خوردم از دوستی خوردم، تو یکی ما را رها کن، پدرم دوستم داشت، باعث شد برادر‌هایم مرا در چاه بیندازند، خاله‌ام دوستم داشت یک مدتی مرا با خود برد، مادرم نگران شد دنبالم گشت، زلیخا دوستم داشت به زندان انداخت، حالا تو هم دوستم داشته باشی چه خواهد شد؟

تکه‌های خیلی جالبی محدث بزرگوار مرحوم مجلسی راجع به حضرت یوسف در بحار آورده است. ایشان نقل می‌کند که یک روز زلیخا به یوسف گفت:چقدر چشم‌های تو قشنگ است_ به قول امروزی‌ها چشم‌های تو به هر حال چشم‌های زیبایی است و جذاب است_ یوسف گفت: وقتی از دنیا می‌روم اول چیزی که روی صورتم می افتد و از بین می‌رود چشمانم است، چون می‌دانید وقتی انسان را در قبر می‌گذارند چشم زودتر آسیب می‌بیند و بافت چشم زود می‌پوسد و از بین می‌رود _

گفت: زلیخا این چشم‌های قشنگ را می‌بینی؟ اگر دفنم کنند این‌ها زود روی صورتم می‌افتد. گفت: چقدر بوی تو خوش است. یوسف گفت: جناب زلیخا، اگر سه روز بعد از مرگم بیایی، دیگر نمی‌گویی بوی تو خوش است، یک بوی تعفنی دارم که اصلاً کنارم نمی‌ایستی_ آدمی که از دنیا می‌رود، غالباً این طور است حالا بحث انبیاء و اولیا جداست کاری ندارم، ولی کلیتش این است بدن متعفن می‌شود _ قرآن کریم خشونت قابیل را، خشونت برادر‌های یوسف را و خشونت اعراب قبل از اسلام را گزارش می‌دهد که دختر زنده به گور می‌کردند، بچه‌هایشان را از ترس گرسنگی می‌کشتند. قرآن می‌فرماید: بچه‌هایتان را از املاق و گرسنگی نکشید.

*ریشه‌های خشونت در خانواده

یکی از بحث‌های مهم در اخلاق خانوادگی ریشه‌یابی بحث خشونت است که چرا بعضی مردها، بعضی زن‌ها و بعضی پدرها، کودک آزارند، همسر آزارند، خشن‌اند؛ خشم جسمی، خشن رفتاری و خشن گفتاری. چرا محبت در بعضی از خانواده‌ها نیست؟ پول هست، زندگی هست اما دوستی نیست، بعضی خانواده‌ها ادای زندگی را در می‌آورند، من امشب چهار تا از ریشه‌های خشونت خانوادگی را ذکر می‌کنم، که ریشه‌اش چیست و از کجا ناشی می‌شود؟

1- حسادت

حسادت، گاهی ریشه خشونت‌های جسمی و رفتاری است. قابیل روی حسادت برادرش را کشت؛ برادر‌های یوسف از روی حسادت گفتند یوسف و برادرش پیش پدرمان محبوب‌ترند، خداوند به هر کسی یک توانایی داده، به یکی دختر داده، به یکی پسر داده، یکی سالم است، یکی بیمار است، یکی خانه‌اش بزرگ است. وجود مقدس امام جواد(ع) فرمود: اگر تفاوت نبود مردم هلاک می‌شدند، خود خداوند هم در قرآن می‌فرماید: ما افراد را متفاوت آفریدیم، انبیاء هم متفاوت بودند. قرآن می‌فرماید: انبیاء بعضی‌هایشان بر بعضی دیگر ترجیح داشتند، مگر سلیمان و ایوب از نظر اقتصادی و مالی در یک ردیف‌اند؟ سلیمان‌ با آن مکنت اما ایوب با آن فقر زندگی می‌کرده، انبیاء هم با هم متفاوت بودند. همسران بعضی از انبیاء صالح نبودند. مثل: همسر نوح، فرزندانشان گاهی ناصالح بودند، مثل: فرزند نوح. خود ائمه اطهار(ع) مگر زندگیشان یک جور بود؟ چرا حسادت؟ چرا چشم و هم‌چشمی؟ فلانی ماشین خریده، فلانی مهمانی کرد، فلانی زنش چه کرد، فلانی مجلس گرفت و فلانی مکه رفت. یکی از ریشه‌های خشونت، گاه حسادت گونه است.

علی‌بن موسی‌الرضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: دردهای امت‌های پیشین به سوی شما روی آورده که دشمنی و حسادت باشد، امام صادق(ع) فرمود: «لا لحسود لذة» و امام علی (ع) فرمود: «لا راحة لحسود» حسود نه لذت‌ دارد، نه راحتی دارد، نه رفیق دارد و نه دوست دارد. در روایت داریم: حسد قبل از آنی که به کسی لطمه بزند، به خود حسود لطمه می‌زند. خود حسود را از پا در می‌آورد؛ زخم معده می گیرد؛ بیماری فکری می‌گیرد؛ دچار بیماری‌های روانی می‌شود.

هاجر توسط ابراهیم به سرزمین لم یزرع حجاز چرا برده شد؟ حسادت ساره و خشونت او باعث این قضیه شد که ابراهیم زن و بچه‌اش را بردارد و به سرزمین لم یزرع حجاز ببرد. چرا امام جواد(ع) به شهادت رسید؟ علماء و دانشمندان درباری زمانی که متوجه شدند حکم امام جواد(ع) صحیح و حکم خودشان ناصحیح است، دست به توطئه زدند و امام(ع) را به شهادت رساندند. چرا وجود مقدس موسی‌ بن جعفر(ع) به شهادت رسید؟ محمد‌ بن اسماعیل پسر برادرش حسادت ورزید و آمد پیش هارو‌ن‌الرشید سعایت کرد و در قتل موسی بن جعفر(ع) شرکت کرد. حسادت حجت خدا از بین برده است؛ حسادت جنگ‌ها و درگیری‌ها آفریده است که حالا فرصت نیست تا نمونه‌هایش را عرض کنم؛ چون بحثم روی حسادت نیست.

یکی از عوامل خشونت خانوادگی حسادت است که باید توجه بیشتری به این عامل شود. در سطح زندگی توقع پایین بیاید، انسان به داشته‌های خودش بیاندیشد و اهمیت بدهد و با خانواده‌اش مهربان باشد.

*عبدالله بن ابی امیه

پیغمبر گرامی اسلام(ص) یکی از همسرانش ام‌سلمه است، ام‌سلمه برادری به نام عبدالله بن ابی امیه دارد، ایشان پیغمبر را خیلی اذیت کرد_ اگر شما سوره اسراء و فرقان را نگاه کنید، می‌بینید یک سری درخواست‌های غیرمنطقی نسبت به پیغمبر اکرم(ص) مطرح شده است_ خداوند در قرآن می‌فرماید: بعضی‌ها به پیغمبر اکرم(ص) می‌گفتند: تو چرا غذا می‌خوری؟ چرا در بازار راه می‌روی؟ چرا به آسمان‌ها نمی‌روی؟ چرا گنج همراهت نیست؟ چرا فرشته همراهت نیست؟ به جای اینکه منطقی و با استدلال با پیامبر(ص) بحث کنند، درخواست‌های اینچنینی می‌کردند؛ شبهه‌افکنی می‌کردند. «ریب و مریه» را من بارها گفتم، شک، در همه ممکن است پیدا شود و حتی منشأ یقین هم شود؛ اما آنکه بد است مریه است؛ قرآن به پیغمبر اکرم(ص) و مسلمان‌ها می‌فرماید: جزء کسانی که «مریه»؛ یعنی شبهه‌افکنی می‌کنید نباشید، شک غیر از مریه است، انسان در هر چیزی ممکن است شک کند، الان بعضی عزیزان می‌آیند و می‌گویند: آقا ما در مورد وجود خدا شک داریم؛ چه اشکال دارد بیا سؤال کن، بحث کن و جوابت را بگیر.

خدمت پیغمبر اکرم(ص) و خدمت ائمه(ع) می‌رسیدند، بعضی‌ها می‌گفتند ما در وجود خدا شک داریم، در بعد امامت شک داریم، قرآن می‌فرماید: «افی‌الله شک» درباره خدا شک دارید؟ بیایید استدلال کنید، اما «مریه» به معنای شبهه‌افکنی است؛ یعنی حرف‌های بی‌ربط، ذهن را خراب کردن و لذا می‌گویند مراء نکنید، مراء؛ یعنی شبهه‌افکنی نسبت به همدیگر، خیلی از این شبهاتی که گاهی در جهان اسلام، در اینترنت و در سایت‌ها مطرح می‌شود؛ دقت که می‌کنی این‌ها شک و اشکال نیست؛ بلکه شبهه‌افکنی است؛ خراب کردن ذهن است؛ آب را گل‌آلود کردن است.

می‌گفتند شما مگر پیغمبر نیستی چرا فقیری؟ دستت را به زمین اشاره کن تا گنج از زیر زمین بیرون بیاید؛ مردم عوام و عادی هم تحت تأثیر این چیز‌ها واقع می‌شدند می‌گفتند: اگر شما پیغمبری چرا این وضع مثلاً کم‌آبی را در مدینه داریم؟ چشمه از زمین جاری کن، روی آسمان راه برو. یکی از کسانی که این شبهات را مطرح می‌کرد عبدالله بن ابی امیه برادر ام‌سلمه است؛ به دلیل اینکه این شبهات را مطرح کرد و پیغمبر را خیلی با زبانش آزار داد و قصد اذیت رسول خدا(ص) را داشت، پیغمبر اکرم وقتی مکه را فتح کرد همه را بخشید جز چند نفر، فرمود: من این‌ها را نمی‌بخشم، یکی از آن‌ها عبدالله‌ بن ابی‌امیه است، ایشان از کسانی بود که خدمت پیغمبر آمد، پیامبر اکرم(ص) او را نپذیرفت، رفت پیش خواهرش ام‌سلمه و گفت: شما همسر رسول خدایی واسطه شو، پیغمبر مرا بپذیرد، ام‌سلمه خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: ایشان می‌خواهد مسلمان شود؛ پیغمبر فرمود: خیلی مرا آزار و اذیت کرده است؛ عرضه داشت: می‌دانم به خاطر من، فرمود: قبول است به خاطر شما او را می‌پذیرم. او را پذیرفت و مسلمان شد.

اینکه رسول گرامی اسلام به خاطر ام‌سلمه برادر مشرکش را می‌پذیرد، با اینکه آزار زیادی به پیغمبر داده است، می‌فرماید: به خاطر تو او را بخشیدم، درس و نکته‌ای در آن است؛ یعنی بعضی مردها در خانه قدگری نکنند، بگویند نه چون تو گفتی این کار را نمی‌کنم، چون تو گفتی نمی‌خرم، چون تو گفتی نمی‌روم و چون فامیل توست نمی‌آیم. نه عزیز من! مگر ما چقدر عمر می‌کنیم که بخواهیم این قدر صرف این درگیری‌ها و برخوردها کنیم؛ آن هم با این گرفتاری‌هایی که در جامعه انسان‌ها خودشان دارند انسان بیاید به این شکل برای خودش زحمت درست کند.

بنده نه فرصت مشاوره دارم و نه مشاور هستم و دوستانی هم که گاهی زنگ می‌زنند به آن‌ها عرض می‌کنم که من مشاور خانواده نیستم؛ عزیزانی هستند بروید صحبت کنید و چقدر خوب است، همین‌ طور که مطب‌های پزشک‌ها و وکالت خانه‌ها زیاد است تعداد مشاوران خانواده هم زیاد شوند تا خانواده‌ها بروند و مشکلاتشان را مطرح کنند. بعضی از این عزیزان، که فرصت می‌کنیم به حرف‌هایشان گوش کنیم، می‌بینیم هیچی ته این دعوا نیست، یک چیز بسیار پیش‌ پا افتاده، منشأ یک درگیری بزرگ شده است. چرا اسلام اینقدر روی تغافل تأکید می‌کند؟ تغافل؛ یعنی خود را به غفلت زدن، خطای دیگران را نادیده گرفتن. شما زن و مرد می‌خواهید چهل پنجاه سال إن‌شاءالله صد و پنجاه سال زیر یک سقف زندگی کنید، نمی‌شود که از هم اشتباه نبینید، نمی‌شود خطا نبینید_ انسان یک هفته با یک نفر مکه می‌رود، مسافرت می‌رود ده تا خطا می‌بیند_ این‌ها پیش می‌آید باید تغافل؛ یعنی نادیده گرفتن باشد؛ باید یک مقداری سطح توقعات پایین بیاید. یکی از عوامل خشونت‌های خانوادگی حسادت است.

2- سوءظن

دومین عامل سوءظن است که مع‌الاسف بعضی از زن‌ها و بعضی از مردها به آن مبتلا هستند، مثلاً: این خانم چه کسی بود با او حرف زدی؟ این خانم چه کسی بود تلفن زد؟ این چه کسی بود به او سلام کردی؟ اگر بی‌اعتمادی در زن و شوهر نسبت به هم پیدا شود، نمی‌توانند با هم زندگی کنند. باید یک محیطی را فراهم کنیم که در زندگی‌مان سوءظن و بدگمانی نباشد، امام صادق(ع) از قول امیرمؤمنان(ع) فرمود: کار همدیگر را حمل بر صحت کنید، مردهایی که غیرت‌های بیجا دارند، بعضی از این‌ها را من می‌شناسم مردی که همسرش می‌گوید در را روی من قفل می‌کند، صبح می‌رود ظهر می‌آید باز می‌کند. من اجازه ندارم پایم را از خانه بیرون بگذارم، خوب نه این و نه آنی که آقا مصرف‌کننده صرف باشد. گوشت، نان، سبزی، در همه صف‌ها، در همه مغازه‌ها و در همه حضورهای اجتماعی خانم حضور داشته باشد. نه آن افراط و نه این تفریط، نه این در قفل کردن و نه شش صبح خانم جوان را با چشم خواب‌آلود بلند شود با چادر نازک و دست‌های عریان در صف نانوایی، شیر و قصابی بایستد. نه آقا بالاخره اسلام دین اعتدال است. نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: هر مردی که در خانه به زنش خدمت کند و کاری داخل خانه انجام دهد اسمش جزء دیوان شهدا ثبت می‌شود. _ همه ما دلمان می‌خواهد اسممان جزء دیوان شهدا ثبت شود _ در اخلاق پیامبر(ص) نگاه کنید، جامه خودش را گاهی خودش می‌شست، خودش شیر از گوسفند می‌دوشید، می‌فرمود: من می‌خواهم چند تا کار بعد از من سنت شود:

1-نشست و برخاست با فقرا

2. غذا خوردن با بردگان

3. سلام کردن به کودکان

4. دوشیدن شیر از گوسفند

بعضی می‌گویند زن لوس و پر رو می‌شود و ما ذلیل می‌شویم. نه این طور نیست، با این ظرفیت‌ها نمی‌شود همه کارها را خانم انجام دهد، سابق یک خانه بود؛ آقا! پنج تا اتاق پنج تا خانواده در آن بودند؛ یک اتاق دوازده متری جمع و جور کردنش راحت بود؛ اما الان با خانه‌های مستقل گاهی دو _ سه طبقه واقعاً یک زن نمی‌تواند همه میهمانی، رفت و آمد، ریخت و پاش را پاسخگو باشد. یک مقداری روی این نکات باید توجه کرد. نبی مکرم اسلام(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی‌جان! مردی که به همسرش در خانه خدمت کند به ازای هر خدمت برای او ثواب حج و عمره نوشته می‌شود. این‌ها روایات ماست. پس گاهی ریشه خشونت‌های اجتماعی حسادت و گاهی سوءظن است.

3. فقر و بیکاری

سومین عامل خشونت در خانواده فقر و بیکاری است، گاهی بعضی خانواده‌ها نمی‌توانند نیاز مالی را تأمین کنند. طرف بیکار است باعث خشونت در خانواده می‌شود. عزیزان من! شما که دچار مشکل مالی هستید با خشونت اخلاقی این مشکل را که حل نمی‌کنید؟ با دو تا سیب‌زمینی و یک نان اگر در خانه شب پختی و با خوش‌اخلاقی با همسرت نشستی و خوردی این شیرینی و حلاوت دارد تا اینکه هی جلوی بچه و جلوی همسر اظهار فقر کنی. فقر و غنا همیشه در تاریخ بوده است، از زمان آدم تا امروز همیشه فقر و غنا بوده، هیچ وقت هم ریشه‌کن نشده است؛ البته در روایات ما توصیه فراوان به کار و تلاش شده است. اما مع‌الاسف بنده خودم زیاد برخورد می‌کنم گاهی انسان جوانانی را می‌بیند که می‌آیند اظهار‌ فقر و اظهار بیکاری می‌کنند؛ سالم و سرحال می‌خواهد حتماً یک کار اداری یک کاری که از همان ماه اول درآمد بالا داشته باشد این غلط است. جوانی که خانواده‌داری، دست دراز می‌کنی پیش این آقا، پیش آن آقا، برو یک کاری انجام بده! حداقلش این است که دست‌فروشی و شاگردی کنی؛ این طور نیست که حتماً زمینه همه کارها در جامعه بسته باشد، شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت، آقا با دستم بار می‌بردم، دیگر نمی‌توانم ببرم دستم درد می‌کند، آقا فرمود: روی سرت بار را بگذار و ببر. نفرمود برو در خانه بنشین یک نفر به تو بدهد بخوری.

بعضی‌ها می‌خواهند همیشه در جامعه مخدوم باشند، این هم درست نیست. گاهی می‌بینی جوان بیست و هفت هشت ساله آمده می‌‌گوید آقا به من کمک کنید، زن و بچه‌ام گرسنه‌اند. آقا! شما چهار تا بیسکویت دستت بگیری ببری سر خیابان تا شب چهار هزار تومان پنج هزار تومان کاسبی. نباید این‌هایی که مشکلات مالی و فقر در جامعه دارند انتظارات بالا هم داشته باشند. گاهی ریشه خشونت فقر است.

4- بدآموزی

چهارمین عامل، بدآموزی در خانواده‌ها است. این فیلم‌های خشن و این صحنه‌های خشن باعث بدآموزی است که مسئولان صدا و سیما حواسشان جمع باشد؛ چه طنز و چه غیر طنز در غالب فیلم‌ها خشونت القاء نشود؛ این خیلی مهم است؛ چون شما می‌دانید یک سریال یک فیلمی که دارد پخش می‌شود، بلافاصله در خانواده‌ها الفاظش، برخوردهایش و گفت‌وگوهایش اثر می‌‌گذارد. متأسفانه بعضی از خانواده‌هایی که گرفتار ماهواره هستند و این فیلم‌های خشن جنسی، خشن برخوردی، خشن رفتاری و کشتی‌های خشن را می‌بینید؛ این‌ها خیلی روی رفتار بچه‌ها تأثیر می‌گذارد؛ سی‌دی‌ها و بازی‌هایی که برای بچه‌ها می‌سازند، غالباً کشت و کشتار، مشت و اسلحه است. سابق همه بازی‌ها بازی‌های جسمی بود، بچه توی کوچه با توپ، با چوب و امثال این‌ها بازی می‌کرد، اما حالا سه ساعت پای کامپیوتر چشم را از بین می‌برد بماند! روان را از بین می‌برد بماند! یک کودک خشن و یک فرد تندخویی تحویل جامعه می‌دهد؛ وظیفه مسئولان فرهنگی است که در این زمینه کار کنند. دشمن دارد کار خودش را می‌کند؛ یک وقت می‌بینید در پنجاه شصت دقیقه، یک ساعت و نیم بازی دو تا صحنه حرام و دو تا صحنه معصیت و آموزش مسائل جنسی گنجانده ذهن بچه را خراب می‌کند، دو تا صحنه خشن گنجانده که حالا منبر جای توضیح این مسائل نیست، من هم نمی‌خواهم وارد این عرصه بشوم، مواظب باشید! این مسأله رایانه‌ها، ماهواره‌ها، موبایل‌ها و ارتباطات چیزهایی که برای هم می‌فرستند، در روح و روان بچه‌ها خیلی اثر می‌گذارد. همه معارف را به تمسخر گرفته‌اند مع‌الاسف بعضی‌ها، از این وسایل برای تحقیر دین، تحقیر عالم، تحقیر مقدسات استفاده کرده‌اند.

آقایان خواهران! غرب دچار سستی نهاد خانواده است، منتها آن‌ها با این قضیه کنار آمده‌اند؛ به این معنا که این مسأله اهمیت ندارد؛ واقعاً جوان‌هایشان را بعد از دوازده _ سیزده سال مالکش نیستند، خیلی‌هایشان داخل باندهای مختلف می‌روند. اما ما مسلمانیم، جامعه ما اسلامی است، جلوی خطرها را بگیریم که نیاید؛ انواع مواد مخدر، سی‌دی، ماهواره و امثال این‌ها. هرچه سیل، قوی‌تر، سد باید محکم‌تر باشد. خود شما در خانه حواستان جمع باشد.

خود ماها با برخوردهای تند، با فحش، با دروغگویی و با بدرفتاری با همسر زمینه را فراهم نکنیم. جوان‌ها و نوجوان‌هایی می‌آیند پیش من می‌گویند: پدر من در خانه به مادرم تندی می‌کند و فحش می‌دهد، چه توقعی داری شما از این بچه که به تو احترام بگذارد، مخصوصاً خانواده‌ها، خانم‌ها هم همین‌طور نسبت به مرد خانه حریم نگه دارند؛ حریم نگه داشتن؛ یعنی تکریم همدیگر، این عمل موجب می‌شود بچه‌هایمان با کرامت بار بیایند.

خدایا! قلب‌ها و دل‌های همه خانواده‌ها را به هم مهربان بگردان! خدایا! ریشه اعتیاد و طلاق و حرام را از این جامعه ریشه‌کن بگردان! خدایا! حیا و عفت و غیرت به زنان و مردان ما نصیب بفرما.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.