سه
زیارت ناحیه داریم. یکی زیارتی است که در آن اصحاب معرفی میشوند. دومی،
گزارشی از ماجرای کربلاست، و سومی زیارت رجبیه که در آن نیز یاران و اصحاب
امام معرفی شدهاند... گپی با محمدرضا سنگری
نویسنده شدم؛تا ازحسین(ع)بنویسم
سه
زیارت ناحیه داریم. یکی زیارتی است که در آن اصحاب معرفی میشوند. دومی،
گزارشی از ماجرای کربلاست، و سومی زیارت رجبیه که در آن نیز یاران و اصحاب
امام معرفی شدهاند...
محمدرضا سنگری در آبان 1333 در
شوش دانیال متولد شده و فارغالتحصیل دکترای زبان و ادبیات فارسی از
دانشگاه تهران است. از کودکی به شعر رو آورده و از جوانی شغل معلمی را برای
خود برگزیده است.مقتل شناسی او زبانزد اهل فن است و تاریخ نگاری او از
اهلبیت نقل مجالس مادحین است....
نام؟
بسم الله الرحمن الرحیم. محمدرضا.
نام خانوادگی؟
سنگری.
شغل؟
تدریس در دانشگاه و سردبیری مجله رشد زبان و ادب فارسی.
تحصیلات؟
دکترای زبان و ادبیات فارسی.
شغل پدر؟
معلم.
کمترین نمرهای که در مدرسه گرفتهاید؟
سه بار صفر گرفتم. بارها به دانشآموزانم گفتهام که مفتخر به دریافت صفر شدهام و یاد گرفتهام چطور از صفر عبور کنم!
از چه درسی؟
ریاضی و زبان.
به یادماندنیترین تشویق دوران تحصیل؟
انشایم نیمهتمام بود و نیمی از آن را از حافظه خواندم. منتظر تنبیه بودم، اما معلم برای تشویق خودنویسش را به من داد.
خاطرهانگیزترین درس دوران تحصیل؟
درس انشا. در فرصتهای دیگر نمیتوانستم خودم را نشان بدهم.
اولین شعری که از شما منتشر شد؟
یک شعر در زمینه دفاع مقدس بود که در سال 1361 منتشر شد. یکی از دوستان
شهیدم این شعر را از من گرفت و برای مجله سروش فرستاد، که آنموقع زندهیاد
قیصر امینپور و آقای حسین اسرافیلی و دوستان دیگری آنجا بودند. یکی از
ابیاتش این بود:
فیل فتنه اگر که زین سازند/ابر بارانی ابابیلیم.
با نوشتن درباره شعر راحتترید یا سخن گفتن درباره شعر؟
هردو کار را میکنم، اما فکر میکنم در سخن گفتن راحتتر باشم. من بیش از 40 سال است که سخنرانی میکنم و تمرین سخن گفتنم بیشتر است.
کوتاه، درباره شوش دانیال؟
زادگاه من و خاطره پیامبر بزرگی که در هجرت و تبعید به سر برد. سرگردانیهای من به دانیال نبی بسیار شبیه است.
میکروفن؟
پل ارتباط. ابزاری برای اینکه بگویی که هستی و چگونه میاندیشی و به مخاطب چگونه نگاه میکنی.
غزل؟
لنگرگاه شعر دیروز و امروز. شعر انقلاب با گذار از همه قالبها و
تجربههای فرمیک سرانجام به غزل رسید. این نشان میدهد غزل ظرفیت
بینهایتی است برای گفتن. و اتفاقا نامش چندان رسا نیست. نه فقط جلوههای
عاشقانه و عارفانه، که همه قلمروهای زندگی در غزل چهره نشان دادهاند. غزل
فرمی است برای همه جلوههای حیاتی انسان.
شعر آیینی؟
این واژه منطبق بر فراخنای گستره معناییاش نیست. آیین، تجلی بیرونی باور
است. ما آیینهای قومی و بومی داریم، آیینهای ملی و فراملی داریم و
آیینهای دینی. الان از شعر آیینی فقط شعر دینی را تصور میکنیم، در
حالیکه گستره شعر آیینی بسیار فراختر و وسیعتر است.
درستترین واژه برای بیان مفهومی که امروزه از عبارت «شعر آیینی» مراد میکنیم؟
شعر آیینیِ دینی. من شعر دینی را تقسیم میکنم به شعر نیایشی و شعر ستایشی.
شعر نیایشی همان شعر مناجات و تحمیدیه است. سنت دیرینه ادبی ماست که
کتابها را با نیایش آغاز میکردهاند. شعر ستایشی نیز شعر منقبت و فضیلت
است که ستایش بزرگان دین است. یعنی آن حمد است و این مدح.
شعر مرثیه کجای این تقسیمبندی جای میگیرد؟
شعر مرثیه در حوزه شعر ستایشی است. شعر ستایشی را به سوگسرودهها و سورسرودهها تقسیم کردهام.
ذوالجناح؟
غروبِ غریبیِ حسین. آغاز اسارت.
حر؟
آیینهای برای تماشای خود. برای هرکس سر آزادی از خویش دارد.
حرمله؟
نهایت شقاوت و قساوت.
زیارت ناحیه مقدسه؟
سه زیارت ناحیه داریم. یکی زیارتی است که در آن اصحاب معرفی میشوند. دومی،
گزارشی از ماجرای کربلاست، و سومی زیارت رجبیه که در آن نیز یاران و اصحاب
امام معرفی شدهاند. اگر مقصود شما زیارت دومی است، فرصتی است برای مرور
کربلا. روایت صادقانه و عاشقانه کربلا.
خرمشهر؟
من جزو آخرین نفراتی بودم که بعد از 34 روز مقاومت از خرمشهر خارج شدم.
لحظات وداعم با او غمانگیزترین لحظه زندگیام بود. و البته نماد پیروزی
ایران.
سه شیء که همیشه همراهتان است؟
قلم، کاغذ، تسبیح.
با چند انگشت تایپ میکنید؟
با یک انگشت. به ندرت و با مشقت.
چند وقت یکبار اسم خودتان را در موتورهای جستوجو سرچ میکنید؟
معمولا دو هفته یکبار.
اگر سههزار میلیارد تومان پول داشته باشید با آنچه میکنید؟
خدا نکند! «إن الانسان لیطغی، أن رآه استغنی» پول مثل کود است. انباشته که شود درخت را میسوزاند.
اگر مجبور به داشتن این مبلغ باشید؟!
در اولین فرصت تقسیمش میکنم.
بین چه کسانی؟
آن را به فقیرترین بخشهای کشورم، که بخشهای فرهنگی است، تقدیم خواهم کرد.
رؤیای معهود؟
مولایم حسین.
کابوس مرسوم؟
فقدان همنفسی با آن بزرگان.
شخصیت مذهبی مورد علاقه؟
حسین. که بیشتر برایش قلم زدهام.
شخصیت تاریخی مورد علاقه؟
عباسمیرزا. و رییسعلی دلواری.
نان مورد علاقه؟
سنگک.
بوی مورد علاقه؟
گل. گل محمدی.
صدای طبیعی مورد علاقه؟
صدای آب.
ذکر مورد علاقه؟
ذکری که بیشتر میگویم صلوات است.
شیر، چای یا قهوه؟
شیر.
تأثیرگذارترین آدم در زندگی شما؟
اولین چهرهای که بر من تأثیرگذار بود، شهید سبحانی بود که پیشش شاگردی
کردهام. دکتر شریعتی و شهید مطهری چهرههای اثرگذاری در زندگی من
بودهاند.
اولین آشناییتان با دکتر شریعتی؟
کتاب «فاطمه فاطمه است.» در اهواز خواندمش، اما وقتی رفتم که از نزدیک دکتر را ببینم، از ایران رفته بود.
بارزترین صفت فرهنگ ایرانی؟
نجابت. آریا یعنی نجیب.
با شعر میشود دنیا را عوض کرد؟
به شرطی که شعرش عوضی نباشد! بودهاند شعرهایی که جهان را عوض کردهاند. لااقل جهان یک انسان و جان او را عوض کردهاند.
مهمترین کلید سرودن شعر مذهبی؟
مستعد بودن فضای درون شاعر و شناور شدن در فضایی که بزرگان دین بودهاند و
همنفسی با آنها. بهعبارت دیگر اینکه با فاصله حرف نزنیم. به قول قیصر
امینپور «شنیدن کی بود مانند بودن.» اول بچشیم، بعد بگوییم.
و این همنفسی چگونه حاصل میشود؟
مثلا اگر میخواهیم از علی بگوییم گاهی عبادت و نیایش شبانه داشته باشیم،
شبی کیسهای به دوش کشیده باشیم، گاهی اشک یتیمی را پاک کرده باشیم و کودکی
را پشت خود سوار کرده باشیم و صدای گوسفند در آورده باشیم...
مهمترین کلید نقد شعر؟
فهم دقیق شعر. به قول صاحب کشفالمحجوب «شعر را بورزیم.» اگر شعر را ورزیده باشی، خوب میتوانی نقد و تحلیلش کنی.
سختترین تجربه ترس؟
تجربه صحبت کردن و ناکامیهای اولیهای که در صحبت کردن داشتم و ترس پس از
این شکستها. من از کلاس پنجم ابتدایی صحبت کردن در جمع را شروع کردم.
بزرگترین عیبی که دارید؟
عیب زیاد دارم. یکی از بزرگترین عیبهایم این است که با فضاهای رسانهای کمتر ارتباط دارم.
عیبی که در شما نیست، اما معمولا به آن متهمتان میکنند؟
تصور میکنند به یک جناح خاص سیاسی یا فکری وابستهام؛ در حالیکه من سعی
کردهام فراتر از این خطوط حرکت کنم و با همه سلوک و مدارا داشتهام.
مهمترین کلمه عالم؟
الله.
غمانگیزترین گوشه تاریخ ایران؟
آن دو معاهده تلخ. ترکمانچای و گلستان.
باشکوهترین گوشه تاریخ ایران؟
دفاع مقدس.
برخوردتان با آدم متملق؟
سکوت طولانی.
با آدم حراف؟
سکوت و گاهی کلمهای کوتاه، که دریابد کوتاهتر هم میتوان حرف زد.
با آدم لافزن؟
سعی میکنم دیگر نبینمش!
با آدمی که در برخورد اول، شما را تو خطاب میکند؟
تازه گاهی وقتها «تو»ها از «شما»ها خیلی محترمانهتر است!
نظرتان درباره قیصر امینپور؟
صمیمیترین چهره شعر انقلاب.
علی معلم؟
دشوارگوی عمیقاندیش.
سیدحسن حسینی؟
روح شورشـی آرام. بــزرگتریــن چهره شعرشناس و منتقد ادبی انقلاب.
حبیبالله چایچیان؟
شاعر صمیمی شعر مذهبی. با نشیب و فرازهای فراوان در شعر.
محمدعلی مردانی؟
شاعری شیفته رشد و تشویق نسل جوان.
علیرضا قزوه؟
سرشار از شعر. اگر بکوشد کرانههای خود را حفظ کند.
رضا امیرخانی؟
استعداد شگرف حوزه قصهنویسی.
سیدمهدی شجاعی؟
داستاننویس آیینی. چهره بزرگ و موفقی خواهد بود، اگر روح دمیده سینما در نثر خودش را حفظ کند و به هر قلمرویی هم سر نکشد.
بهترین فیلم بعد از انقلاب؟
آژانس شیشهای ابراهیم حاتمیکیا.
بهترین رمان؟
من اوی رضا امیرخانی.
نظرتان درباره مرگ؟
بارها در سالهای جنگ مرگ را تجربه کردهام. و البته هرکه نماز میخواند،
مرگ را تمرین میکند. نماز دیدار با خداست. نباید اتفاق عجیبی باشد. و به
تعبیر امام حسین مرگ غیر از یک پل چیزی نیست.
بزرگترین آرزویی که به آن رسیدید؟
اینکه نویسنده شوم و از عاشورا با زبان دیگری بگویم.
با ارزشترین چیزی که از دست دادهاید؟
فرصتها. امام حسین فرمود: ای انسان، تو جز مجموعهای از روزها نیستی. هر
روز که بگذرد پارهای از وجود تو رفته است. این بزرگترین حسرت آدمی است.
اگر بدانید 24 ساعت بیشتر زنده نیستید چه میکنید؟
بارها این سؤال را از خودم پرسیدهام. سعی میکنم غبار دلهای آنهایی را
که گوشه قلبشان غباری از من نشسته است به هر مقدار که ممکن باشد پاک
کنم.
اگر مجبور باشید در کشوری بهجز ایران زندگی کنید، کجا را انتخاب میکنید؟
عراق- کربلا یا نجف- و انتخاب بعدیام هند است.
زیباترین نقطه ایران؟
شهرم دزفول.
بهترین خیابان تهران؟
همه خیابانهایی که مستقیم به خارج از تهران میروند!
محمدرضا سنگری، در یک عبارت؟
کسی که سعی میکند خودش باشد و با او باشد.
حرف آخر؟
فعل در عرفان اینگونه صرف میشود: من نیستم، تو نیستی، او هست. و این آخرین حرف است