مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

مصاحبه با مداحان و شاعران اهلبیت علیهما السلام و زندگی نامه و اخبار مربوط به آنها و نشر مسائل دینی

هرچه که در مورد مداحان و شاعران و مسائل دینی میخواهید بدانید - در مورد مداحان ، شاعران ،سخنرانان ، هیئات و مسائل مربوط به دین و تشیع

دکتر رجبی دوانی:چرا کوفه پایگاه حکومت امام زمان(عج) است؟

در حقیقت ما باید بدانیم بهترین های عالم اسلام کوفیان بودند. وقتی می گوییم نقاط قوتی دارند که دیگر مناطق اسلامی ندارند، یعنی این ها بهترین ها هستند و واقعیت امر هم همین بود.

 

   

چرا کوفه پایگاه حکومت امام زمان(عج) است؟

در حقیقت ما باید بدانیم بهترین های عالم اسلام کوفیان بودند. وقتی می گوییم نقاط قوتی دارند که دیگر مناطق اسلامی ندارند، یعنی این ها بهترین ها هستند و واقعیت امر هم همین بود.
دکتر محمد حسین رجبی دوانی، نویسنده و پژوهشگر معاصر و فرزند مورخ شهیر، مرحوم علامه شیخ علی دوانی، ایشان چهره‌ ای شناخته شده و محبوب در محافل علمی کشور هستند که علاوه بر مسئولیت‌ های متعدد فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آثار ارزشمند و گرانبهایی را در قالب کتاب، مقاله و سخنرانی در دسترس علاقه مندان و پژوهشگران تاریخ و تمدن اسلامی، قرار داده اند. از آثار وی می‌توان به "کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی"، "تاریخ تحلیلی دوران امامت امیرالمومنین علی(ع)"، "پشتیبانی نظامی در سپاه‌ های صدر اسلام" و ترجمه و تلخیص و بازنویسی لحوف سید ابن طاووس و مقالاتی در دانش نامه امام علی(ع) اشاره کرد.

مصاحبه پیش رو که با استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی صورت گرفته است، درتلاش است تا باکنکاش دراتفاقات دوران امام علی علیه السلام در صدر اسلام، به تحلیل و بررسی عمیق تری درمورد جریان شناسی شهر کوفه و کوفیان بپردازد، این بحث با بررسی چگونگی شکل گیری شهر کوفه آغاز می شود و سپس با بررسی وقایع مهم کوفه درزمان حضرت علی و دیگر ائمه اطهارعلیه السلام ادامه پیدا کرده و در نهایت به چند سؤال ریشه ای و مهم از جمله چرایی مقر حکومت قرار گرفتن کوفه برای امام علی(ع) و همچنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه درآینده پاسخ داده می شود، در نهایت نیز سعی شده است خیلی عمیق تر به بررسی شعار «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» که در میان عموم ولایت مداران، مطرح است بپردازیم و صحت و سقم آن را از دید استاد بزرگ تاریخ اسلام مورد بررسی قرار دهیم.

  • براساس روایات تاریخی ما شهر کوفه، دومین شهری است که پس از ظهور اسلام توسط مسلمین تأسیس گردیده، در شروع لطفا در مورد چگونگی و چرایی تأسیس این شهر توضیح بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم، آرزوی قبولی طاعات شما و همه ی خوانندگان را از درگاه الهی دارم و عرض سلام و درود به ساحت مقدس مولای متقیان امیرالمؤمنین علی(ع). کوفه دومین شهری است که توسط مسلمان ها بنا نهاده شده درخاک ایران به سال 17هجری و با فلسفه ی ایجاد یک پایگاه نظامی بزرگ جهت فتوحات در نیمه شمالی ایران. پیش از کوفه در سال 15هجری، بصره تأسیس شده بود. آن هم در خاک ایران و فلسفه ی ایجاد آن هم وجود یک پایگاه برای استقرار نیروهای نظامی مسلمانی که می خواهند مناطق جنوبی ایران را فتح کنند. بنابراین فلسفه ایجاد هر دو شهر نظامی بود اما به سرعت این شهرها و به خصوص کوفه در عرصه های گوناگون رشد کردند و این اهمیت آنها صرفا باقی نماند. بلکه در عرصه های سیاسی، فکری، فقهی، مذهبی و کلامی به عنوان مراکز مهم عالم اسلام به شمار آمدند.

  • نظامی بودن کوفه و هم چنین نحوه ی شکل گیری و سکونت در این شهر، با وقایع مهمی که در شرایط کفر و صدر اسلام وجود داشت چه ارتباطی دارد؟

کوفه بر خلاف بصره یک ترکیب ناهمگون جمعیتی دارد، قبایلی که در بصره مستقر شدند عمدتا قبیله ی بنی تمیم بودند که یک قبیله ی بسیار معتبر بود و بخشی هم از قبیله ی اَزد. لذا بصره از یک ثبات ترکیب جمعیتی خاصی بهره برده بود. حال آن که در کوفه چنین نبود. در کوفه قبایل متعدد بودند. هم قبایل مضری یکپارچه نبودند و از تیره های مختلف و بعضا رقیب یکدیگر، و هم قبایل یمنی. لذا از همان بدو تأسیس این یک مشکلی شده بود برای کوفه که به خصوص با توجه به این که بعد از رحلت پیغمبر(ص) آن اصل بزرگ و وحدت بخش اسلامی یعنی عقد اخوت و پیمان برادری ای که حضرت بین مسلمان ها باب کرده بود و آن را جهت ایجاد وحدت تدبیر کرده بود، متأسفانه رنگ باخت و برادری اسلامی دیگر مطرح نشد. هر قبیله ای در فکر حفظ منافع خود بود. لذا چون دیگر افراد قبایل مختلف با هم برادر دینی هم نمی شدند، کوفه از یک بی ثباتی در عرصه ی اجتماعی رنج می برد.

  • باتوجه به تحلیلی که مرحوم دکتر شهیدی در کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام از ریشه ی اختلافات اعراب ارائه می دهند که مبتنی بر نظام قبیله ای است و بنا به نظر ایشان ریشه ی همه اختلافات را باید در دشمنی عرب شمال و عرب جنوب و یا عرب شامی و عرب عراقی و با اسماء مختلف جستجو کرد، آیا جدا از سطح تحلیلی کلان که کل کوفه را زیر مجموعه ی یکی از این دو گروه قرار می دهد، آیا اگر بخواهیم در داخل خود کوفه هم یک تحلیل داخلی داشته باشیم می توانیم از این تحلیل استفاده کنیم؟

بله، متأسفانه همین رقابت های بین قبایل یکی از علل مهم عدم ثبات رأی و پایداری کوفیان در عرصه های مختلف سیاسی بود و اگر احساس می کردند ممکن است خطری منافع قبیله ی آنها را تهدید کند، به سرعت عقب می نشستند و چون قبایل حاضر در کوفه متعدد بودند، خروج یکباره ی آنها در عرصه یک خلأ سیاسی پدید می آورد و مشکلی ایجاد می کرد. لذا پشت افرادی که قصد داشتند به همت و پشتوانه ی مردم کوفه، یک حرکت دینی انقلابی تاریخ ساز را پدید بیاورند، خالی می کردند و این وضع یکی از آفات مهم کوفه بود که دچار آن شده بود، در مدینه دوران رسالت پیامبر(ص) هم همین طور بود، مدینه مرکب بود از اوس و خزرج که این ها با هم دشمنی دیرینه و رقابت های طولانی داشتند، با این که مسلمان شده بودند، اما هنوز رقابت هایشان وجود داشت. علاوه بر این ها گروه های مهاجر متعددی هم آمده بودند به مدینه و خود مهاجرین هم یکدست نبودند. تقریبا می شود گفت مدینه ی زمان پیغمبر(ص) از نظر ترکیب جمعیتی پس از هجرت آن بزرگوار، مثل کوفه به هنگام تأسیس و پس از آن بود. ولی چرا مدینه آرامش داشت و کوفه نداشت؟ به سبب این بود که در دوران رسالت پیغمبر(ص) معنویت حاکم بود و به واسطه آن برادری دینی پیامبر(ص) گروه های رقیب و اعضای قبایل مختلف را دو به دو با هم برادر کرده بود. یک اوسی را با یک خزرجی، یک آقای قریشی را با یک برده ی دیروزی اش. یک مهاجر را با یک انصاری. لذا این ارزش های جاهلی را پیغمبر(ص) به برکت برادری دینی در هم کوبیده بود. اما این ارزش پس از پیغمبر از بین رفت. خلیفه ی دوم مردم را تشویق می کرد به قوم و قبیله ی خود افتخار کنند و این چون با خوی و خصلت جاهلی آنها سازگار بود به سرعت پا گرفت. لذا حالا در کوفه چون دیگر برادر دینی نیست، ارزش های معنوی حاکم نیست و آن ارزش های جاهلی احیا شده، اینجا بی ثبات است و در مسائل سیاسی نمی تواند قاطع تصمیم بگیرد.

  • خصائصی که منجر به این بی وفایی ها از طرف مردم کوفه نسبت به امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) شد، آیا مختص به مردم کوفه بود یا به طور مثال در مردم مدینه هم وجود داشت ولی امکان بروز آن به این صورت ایجاد نشد؟

من تحقیق کردم، بررسی کردم، کوفه دارای نقاط قوت و نقاط ضعف قابل توجهی است. می توانیم به جرأت بگوییم نقاط قوت کوفیان هیچ جای دیگری وجود نداشته است ولی نقاط ضعفش در جاهای دیگر وجود داشته. در حقیقت ما باید بدانیم بهترین های عالم اسلام کوفیان بودند. وقتی می گوییم نقاط قوتی دارند که دیگر مناطق اسلامی ندارند، یعنی این ها بهترین ها هستند و واقعیت امر هم همین بود. عرض کردم کوفه با انگیزه نظامی در سال 17هجری تأسیس شد. بصره هم 2سال قبلش تأسیس شده بود. ولی کسانی که به طرف کوفه آمدند، مهاجرت کردند و در اینجا مستقر شدند، نخبگان جامعه ی اسلامی بودند. هم از بین اصحاب پیغمبر(ص) و هم از بین قبایل مختلف عرب. یعنی خلیفه ی دوم اصحاب با سابقه ی پیغمبر(ص) را تشویق می کرد از مدینه و اطراف بیرون بروند، مهاجرت کنند و به این مناطق جدید مثل کوفه، بصره، فسطات در مصر و دمشق در شام بروند. منتهی ما می بینیم بیشترین حجم از اصحاب پیغمبر(ص) یعنی بالاترین شمار از اصحاب آمدند در کوفه مستقر شدند و بالاترین کیفیت اصحاب. نخبه های اصحاب و برجستگان اصحاب آمدند در کوفه. به جاهای دیگر هم رفتند ولی نه در این شمار و در این حد از کیفیت. در شام نیز اصحاب پیغمبر(ص) داریم ولی خیلی محدودند. در بصره هم داریم که شمارشان کم نیست ولی به عدد اصحاب مستقر در کوفه نمی رسد و از نظر اسم و رسم و سابقه مانند آنها نیستند. در مصر هم همین طور. قبایلی هم که آمدند همین طور. قبایل یمنی و عرب شمالی آمدند پخش شدند. بخشی شان به شام رفتند. بخشی به مصر. بخشی به کوفه و بخشی هم به بصره. ولی سرشناس ترین و زبده ترین قبایل یمن آمدند مقیم کوفه شدند. لذا شما می بینید وقتی معاویه لعنت الله علیه در مقابل امیرالمؤمنین علی(ع) می خواهد بایستد از نگرانی های شدید او این است که اگر به جنگ بیانجامد، گرچه در شام یمنی بسیاری حضور دارد ولی آنها نگاه می کنند به یمنی هایی که همراه امیرالمؤمنین(ع) هستند. چون آنها به اصطلاح امروز کلاسشان بالاتر است و سوابق شان درخشان تر است. یمنی های شام چه بسا میل پیدا کنند به طرف یمنی های کوفه. برعکسش نیست. امام علی(ع) این نگرانی را ندارد که یمنی های کوفه بروند طرف یمنی های شام. ولی معاویه این نگرانی را دارد و به جا هم هست. چون رده پایین های یمنی به شام رفته اند و نخبگانشان به کوفه آمده بودند. از اصحاب هم همین طور. شما می بینید وقتی امیرالمؤمنین(ع) می خواهد برای جنگ صفین حرکت کند 2800 صحابی پغمبر(ص) همراه او هستند. حال آن که وقتی معاویه می خواهد مثلا اصحاب پیغمبر(ص) را با خودش بیاورد به مقابله ی با علی(ع) 5صحابی بیشتر نیست. 5 نفر کجا و 2800 نفر کجا؟! لذا کوفه از این جهات برتر است. اصلا یک دست بالاتر است. سوابق او در فتوحات اسلام درخشان تر از هرجای دیگر است. آنها هستند که دولت ساسانیان را منقرض کردند. فتح الفتوح را کوفیان پدید آوردند. لذا یک سر و گردن بالاترند و بقیه ی شهرها هم این اعتبار را برای کوفه قائلند که کوفه نخبگان و بهترین ها را در خودش جای داده است. به همین دلیل است که امیرالمؤمنین(ع) اینجا را به عنوان مرکز خلافت تعیین می کند. چرا؟ چون این ها بهترین های عالم اسلامند و بیشترین شناخت را به امام دارند. نسل جدید در مدینه، امیرالمؤمنین(ع) را نمی شناسد. حضرت 25سال در انزوا بوده است. 25سال خودش یک نسل است. این نسل علی(ع) را ندیده اند، زمان پیغمبر(ص) را ندیده اند که حضرت چه کار کرده بود. اما آنهایی که امیرالمؤمنین(ع) را می شناختند، عمدتا مهاجرت کرده بودند و آمده بودند به کوفه. لذا حضرت در کوفه غریب نیست. کوفیان او را می شناسند ولی در مدینه غریب است. نسل جدید او را نمی شناسد و آنهایی هم که حضرت را می شناختند، مهاجرت کردند و عمده شان هم به کوفه آمدند. از این جهت کوفه یک برتری خاص دارد. اما از آن طرف تعدد قبایل و دنیا طلبی وجود دارد که خاص کوفه است و این ضعف در شام نیست. در مصر هم نیست و خاص کوفه است. بصره هم که گفتیم این ضعف را نداشت، چرا که دو قبیله بودند و با هم نیز سازگار بودند، اما اینجا متفاوت است. از جهات تعدد قبایل، رقابت میان قبایل و تغییر و تحول جوامع در این 25سال و از ارزش های الهی دور شدن و به ارزش های مادی و جاهلی سوق پیدا کردن کوفه مثل بقیه ی جاها است. یعنی این نقطه ی ضعف جاهای دیگر هم وجود دارد. منتهی با این اوصاف که کوفه ضعف ها دارد، می بینید نقطه ی اتکا و امید اهل بیت(ع) است. این دید مثبت و انتظار را اهل بیت نه از بصره دارند، نه از شام. حتی از مصر هم ندارند. از مدینه هم ندارند. مدینه ای که زادگاه اهل بیت است، حرم پیامبر(ص) در آنجاست. اگر جایی هم احتمال دارد که اهل بیت(ع) را یاری کند، کوفه است و این اختصاص به امیرالمؤمنین(ع) ندارد که وقتی خلیفه هست مقر خلافت را از مدینه تبدیل می کند به کوفه. امام حسن(ع) هم با این که کوفیان به او خیانت کردند، وقتی می خواهد کوفه را ترک کند، با دل پر دردی می گوید من خانه ی خوبان را ترک می کنم و به مدینه باز می روم. امام حسین(ع) هم که شاهد بوده با پدر و برادرش همین کوفیان چه کردند، باز برای قیام خود به کوفه چشم امید دارد و حتی بعدها زید بن علی، نوه ی امام حسین(ع) می خواهد قیام کند، باز به طرف کوفه می آید. امام صادق(ع) می فرماید چشم امید ما اهل بیت به کوفه است. خوبان ما در کوفه هستند. لذا کوفه دارای یک جنبه ی مثبتی است که هیچ یک از مناطق دنیای اسلام ندارد و اهل بیت(ع) اگر امیدی به یاری داشتند در درجه ی اول فقط کوفه است نه جای دیگر.

  • چرا امیرالمؤمنین مقر حکومت را کوفه قرار دادند؟

جای سؤال دارد، پیغمبر(ص) در مدینه دولت اسلامی تشکیل داد، مقر رهبری پیغمبر(ص) مدینه بود. سه خلفاء غاصب هم در مدینه بودند. امیرالمؤمنین علی(ع) در مدینه به خلافت رسید، چرا حضرت به طرف کوفه آمد؟ حضرت بیرون آمد از مدینه برای سرکوب پیمان شکنان که بصره را اشغال کرده بودند. خب چرا وقتی بصره آزاد شد و پیمان شکنان سرکوب شدند به مدینه بازنگشت؟ چرا کوفه را انتخاب کرد؟ یکی از دلایلش همین بود که اشاره کردم، بیشترین شناخت را مردم کوفه نسبت به امیرالمؤمنین(ع) دارند. یمنی ها اسلامشان را مدیون امیرالمؤمنین(ع) هستند که حالا بخش عمده شان خصوصا از نخبگان آمده اند و در کوفه ساکن شده اند. از سوی دیگر مدینه دیگر جای خوبی نیست. مدینه در این سال ها فاسد شده است. لذا علی(ع) پیش از آن که به کوفه وارد شود، پیشاپیش نامه ای به اهالی کوفه می نویسد و در این نامه این طور کوفه را وصف می کند: قبة الاسلام و جمجمة العرب و علت این که به مدینه دوران پیغمبر(ص) برنمی گردد را در این نامه قید می فرماید. مرقوم می فرماید که بدانید مدینه دیگر مدینه دوران پیغمبر(ص) نیست. خوبان آن مهاجرت کرده اند و عمدتا آمده اند به کوفه و این شهر حول محور فساد و تباهی می گردد. یعنی مدینه این قدر فاسد شده است که امیرالمؤمنین(ع) رغبت ندارد برگردد به آنجا. هرچند حرم پیغمبر(ص) است، هرچند مدفن آن بزرگوار و حضرت زهرا(س) است. ولی کوفه از این جهت سالمتر است. یعنی سالم ترین جایی که حضرت را به آنجا می کشد. بله کوفیان خیانت کردند. امیرالمؤمنین علی(ع) را آزردند، باعث تزلزل خلافتش شدند ولی ما این نتیجه را می گیریم که اگر حضرت در مدینه مانده بود، وضع از این بدتر بود و زودتر خلافت حضرت از هم می پاشید. برای نمونه حضرت می خواهد برای سرکوب پیمان شکنان از مدینه بیرون بیاید، به نقلی 400 نفر و به نقلی 700 نفر بیشتر با آن بزرگوار بیرون نمی آیند. یعنی حاضر نیستند بیایند. با این که تازه 6 ماه بود که حضرت خلیفه شده و با او بیعت کرده اند، حاضر نیستند ایشان را یاری کنند. ولی از کوفه با توجه به کارشکنی های ابوموسی اشعری ملعون، 12هزار نفر می آیند و حضرت را یاری می کنند و بعد حضرت هم وارد کوفه می شود.

  • امکان دارد بعضی از وقایع یا مهم ترین وقایعی که در دوره ی امیرالمؤمنین (ع) رخ داد و مردم کوفه در آن نقش داشتند را برایمان تشریح کنید؟

کوفیان اول بار برای جنگ جمل توسط حضرت امیر استمداد می شوند. اصل فلسفه ی وجودی شهر هم نظامی بود. نظامیان در بصره، کوفه، دمشق و مصر مستقر بودند. این 4 پایگاه نظامی عالم اسلام از زمان عمر تا آخر دوران عثمان بود. امیرالمؤمنین(ع) که به خلافت رسید، یکی از این 4 پایگاه طغیان کرد. معاویه لعنت الله علیه در شام بود. شام که تقریبا تجزیه شده بود، زیر بار خلافت حضرت نرفت. مصر هم دور بود. از این طرف هم پیمان شکنان آمدند بصره را هم گرفتند. تنها جایی که حضرت می تواند از آن کمک بگیرد، کوفه است. از مدینه هم عرض کردم 400 یا 700 نفر بیشتر بیرون نمی آیند. لذا حضرت از کوفه استمداد می کند. حاکم کوفه ابوموسی اشعری است. البته امیرالمؤمنین(ع) همه ی حاکمان دوره ی عثمان را عزل کرده بود. چون همگی فاسد و خراب بودند. اهل کوفه در انقلابی که بر ضد عثمان پیش آمده بود، خودشان زودتر سعید بن عاص، حاکم شهر را بیرون انداخته بودند. عثمان هم دیگر زورش نمی رسید، محاصره شده بود و نمی توانست کاری کند. خود کوفیان ابوموسی اشعری را حاکم کرده بودند. امیرالمؤمنین(ع) وقتی به خلافت رسید، همه ی حاکمان عثمان را برکنار کرد. ابوموسی را هم می خواست بردارد و کسی که خودش می خواهد را بگذارد، ولی انقلابیون کوفی که بر ضد عثمان به مدینه آمده بودند، با حضرت بیعت کردند. اصرار کردند که ما ابوموسی را قبول داریم، بگذارید او باشد. به اصرار کوفیان حضرت او را تثبیت کرد. حالا این ملعون از طرف امیرالمؤمنین(ع) حاکم است ولی وقتی نامه و فرستاده های حضرت رسیدند و گفتند که مردم کوفه را بسیج کن، حاضر نشد آنها را همراه بفرستد. سخنرانی کرد. ظاهرا هم امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان خلیفه قبول دارد و از طرف حضرت دارد بر کوفه حکومت می کند. گفت هرچند علی(ع) از من خواسته که شما را بسیج کنم و به یاری او بفرستم، ولی من به شما توصیه می کنم در خانه هایتان بنشینید. این فتنه است و پیامبر(ص) فرموده بود در فتنه ها وارد نشوید. با کارشکنی ابوموسی کسی از کوفه بیرون نیامد. نمایندگان حضرت آمدند، گفتند ابوموسی نگذاشت و حضرت امام حسن(ع) و عمار یاسر را فرستاد. ابوموسی با امام حسن هم شروع به بحث کرده بود و می خواست توجیه بکند. اما در پی آنها امیرالمؤمنین(ع) فرمان عزل ابوموسی را نوشته و به مالک اشتر داد و او را فرستاد که مردم کوفه را بسیج کند که با اقدام امام حسن(ع) عمار یاسر و مالک اشتر، اولا ابوموسی عزل و کنار انداخته شد. ثانیا مردم را زیر پرچم آوردند. منتهی سنگ اندازی ابوموسی کار خودش را کرده بود. کوفه در موقع تأسیس، زمانی که عمر فرمان تأسیس آن را داده بود در سال 17 هجری، 40هزار رزمنده داشت که این 40هزار نفر در سال 36 هجری خیلی بیشتر هم شده بود. از 17 تا 36، دو برابر سال گذشته ولی می بینیم که حداکثر 12هزار نفر می آیند که این اولین لغزش است و بعد هم وقتی که در جنگ جمل این لشکریان کوفه پیروز شدند، می خواستند به داخل مدینه بریزند و بصریان را غارت کنند و زن و بچه هایشان را به اسارت ببرند که حضرت جلوگیری کرد. فرمود حق ندارید، این ها مسلمانند و زن و بچه و مالشان حرمت دارد و نمی توانید ببرید. حال این ها کوفیان هستند، بهترین های عالم اسلام. با گستاخی تمام گفتند چطور خون این ها را حلال کردی ولی مالشان را حرام؟ خون مهمتر است یا مال؟ حضرت با آیه ی قرآن بحث کرد که این ها باغی اند، مسلمانانی بودند که بغی کردند، سرکشی کردند، دست به سلاح بردند. براندازی پیشه کردند. دیدید اصرار کردیم دست بردارند، بیعت کنند، برگردند، حاضر نشدند. چاره ای جز جنگ نداشتیم. قبول نکردند. نمی پذیرفتند و می گفتند ما پیروز شدیم باید غنیمت و اسیر ببریم. هرچقدر حضرت می گفت که این ها مسلمانند به گوششان نمی رفت. تا این که حضرت فرمود اگر شما می توانید زنان این ها را ببرید، عایشه سهم کدام یک از شما می شود؟ عایشه ای که ام المؤمنین است. همسر پیغمبر(ص) است ولی رأس فتنه است. اگر بنا باشد کسی به اسارت برده شود، او رأس فتنه است و مستحق اسارت، شما می توانید او را ببرید؟ ساکت شدند ولی قانع نشدند و از اینجا با امیرالمؤمنین(ع) مشکل پیدا کردند. همین کوفی ها. چون مادی شده بودند. خلفاء این ها را مادی کرده بودند. جهادها، اسمش جهاد بود. همان غارتگری های دوره ی جاهلیت بود به اسم جهاد و چون عادت هم کرده بودند با کفار و مشرکین می جنگیدند و غنائم و اسرا داشتند، در جنگ با مسلمان ها هم انتظار داشتند همان طور عمل شود که حضرت فتوحات زمان خلفاء را متوقف کرد. فتنه ها داخلی را هم می خواست سرکوب کند و چون فتنه گران به ظاهر مسلمان بودند، آن احکام در موردشان اجرا نمی شد. این بود که با حضرت مشکل پیدا کردند.

  • در مورد خطبه های عتاب آمیز نسبت به مردم کوفه و همین طور در مورد خطبه های تحسین برانگیز حضرت در مورد مردم کوفه اگر نکات خاصی دارید بفرمایید.

حضرت از خوبان انتظار داشت و این انتظار به جا هم هست. حضرت می نالد که شما می دانید در جبهه ی حق قرار دارید، چرا در دفاع از حق متشتت، پراکنده و بدون ثبات و رأی هستید؟ در حالی که دشمنان تان که در باطل خود غوطه می خورند، با هم متحد و دارای وحدت هستند. یعنی حضرت از این ناله دارد و گلایه می کند که شما وقتی حق را تشخیص دادید، چرا از حق دفاع نمی کنید؟ چرا پای کار نمی ایستید؟ چرا دنیا زده شده اید و همه چیز را از چشم منافع نگاه می کنید؟ خطبه ی عجیب و تکان دهنده ی 27 نهج البلاغه یا خطبه ی جهادیه را وقتی انسان می خواند، احساس می کند حضرت امیر این خطبه را در یک حالت پرشور و بانشاط برای تشویق و تحریک مردم ایراد فرموده است. حال آن که اگر به مقدمه یا شرح آن مراجعه کنید، این خطبه را در ارتباط با یکی از غارت های معاویه می یابید که حضرت مردم را دعوت کرده است برای جهاد که مردم محل نگذاشتند و اطاعت نکردند. به قدری حضرت آزرده خاطر شده که قادر نیست سخن بگوید و سخنرانی کند و همین کلام را بر زبان بیاورد و آن را می نویسد و به غلامش می دهد. خود بر سکوی جلوی مسجد می نشیند و از غلامش می خواهد که به بالای منبر برود و آن را برای مردم بخواند. ابتدای خطبه درباره جایگاه جهاد است و تعابیر عظیمی آورده شده است ولی در دنباله ی خطبه حضرت به شدت می نالد که من از شما به جان آمده ام. تابستان می گویم حرکت کنید، می گویید گرم است، زمستان می گویم حرکت کنید، می گویید سرد است، این وضع برای دشمنان شما هم هست. چرا حق را یاری نمی کنید؟ گلایه های شدیدی در این خطبه هست که به جا هم هست. اما از آن طرف اگر تعاریفی هم دیده می شود، به خاطر وجود بهترین های عالم اسلام در این شهر است. حضرت از این ها بهتر سراغ ندارد و لذا اگر تعریفی هم هست در وصف عاشقان سینه چاکی است چون اویس قرنی، عبدالله بن بدیل خزاعی، حجر بن عدی، عمرو بن حنق خزاعی، حارث همدانی، رشید حجری، میثم تمار، حبیب بن مظاهر، عابس بن ابی شبیب، نافة بن هلال و... که همه اهل کوفه بودند و این ها را جای دیگری نمی شود پیدا کرد. لذا آن تعریف و تمجیدها به خاطر یک چنین شخصیت هایی است. کسانی که ماندند و بعد هم در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. این ها بازمانده ی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بودند. همه ی این ها چهره های برجسته و خوبان عالم اسلام هستند که در کوفه جمع شده اند. منتهی در اقلیت محضند و اکثریت با علم به این که حضرت امیر حق است و با این که از سیاست های حضرت، بسیار منتفع می شدند، ایشان را حمایت نکردند. بیت المال زمان ابوبکر نبود و در زمان عمر، یعنی 20هجری تأسیس شد. عمر تبعیض در پرداخت بیت المال را باب کرد و عثمان گسترش داد و این تبعیض به نفع اشراف قبایل و شخصیت های خاص و به ضرر توده های مردم بود. منتهی چون ارزش های جاهلی زنده شده بود، مردم جاهل به جای آن که بیایند یقه ی خلیفه را بگیرند که چرا بر خلاف دوران پیغمبر(ص) داری تبعیض قائل می شوی، چون این ها رؤسایشان بودند، حرفی نمی زدند و به رؤسا احترام می گذاشتند. امیرالمؤمنین(ع) وقتی روی کار آمد، این رانت ها و امتیازات را از رؤسا گرفت و به توده ها داد و به جیب مردم ریخت ولی این مردم جاهل به جای آن که سپاسگزار حضرت باشند، مطیع حضرت باشند، نگاه به همان رؤسایی می کردند که از قبل از سیاست های حضرت زخم خورده بودند و حاضر نبودند حضرت را یاری کنند و مردم هم به تبع همان سران نمی آمدند. این مشکل اساسی بود. بیشترین شمار شیعه، به عنوان کسانی که حضرت را حق می دانستند، در کوفه بود. در مدینه هم چنین چیزی نبود. حتی در بنی هاشم هم که قبیله ی حضرت امیر بوده، آدم حسابی چندانی نمی بینیم که دور حضرت را بگیرند و بگویند او از ماست، بزرگ ماست و امام اول ماست. چیزی از بنی هاشم نمی بینیم که دور حضرت باشند. یکی عبدالله جعفر هست که ای کاش نبود. عبدالله جعفر جز دردسر برای حضرت امیر چیزی نداشت. عبدالله بن عباس و برادرانشان هستند که ای کاش این ها هم نبودند. اینان به حضرت خیانت کردند. فرماندار بصره بودند که بیت المال را برداشتند و بردند و برای خودشان زمین و غلام و کنیز خریدند. قثم بن عباس بود که فرماندار مکه بود و عقب نشست و عوامل معاویه آمدند و مکه را گرفتند و امیرالمؤمنین (ع) را خلع کردند. عبیدالله بن عباس بود که در یمن به آن شکل خیانت کرد. یعنی حضرت کسی را نداشت، باز همین 4،5 شیعه ای که اسم بردم، کسانی مثل حجر و حارث و کمیل و سلیمان صرد و حبیب و... که در کوفه ساکن هستند و در اقلیت بودند، یاران حضرت بودند. البته با این توجه که این ها به خاطر این که شخصیت های زاهد، عابد، صالح و سالمی بودند، مورد احترامند، حتی برای سنی هایی که حضرت امیر را به عنوان خلیفه ی چهارم قبول کرده بودند. لذا شما می بینید وقتی حجر در زمان معاویه، به شهادت می رسد، حتی صدای عایشه هم در می آید. فرمانروای معاویه در خراسان ربیع بن زیاد بن حارثی وقتی خبر شهادت مظلومانه ی حجر بن عدی را می شنود، با آن که سنی است و معاویه را خلیفه می داند و حضرت را قبول ندارد ولی از حجر شناخت داشت که در چه درجه ای از تقوا بود، به گفته ی برخی مورخین با شنیدن خبر شهادت حجر دق می کند و می میرد. این ها مورد احترام مردم کوفه بودند. مثلا وقتی مسلم بن عوسجه در کربلا به شهادت می رسد، شبث بن ربعی لعنت الله علیه، سرزنش می کند و می گوید می دانید چه کسی را کشتید؟ خودش جز لشکر عمر بن سعد بود اما می دانست که این شخصیت چه عابد و زاهد و شب زنده داری بود. این ها از این جهت یکه تاز بودند و همه در کوفه هستند. یعنی ما می توانیم بگوییم بهترین های عالم اسلام در کوفه بودند و از سویی هم جنایاتی کردند که سایر مناطق عالم اسلام این طور نکردند. یعنی آن ضربه ای که به امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) وارد شد، از جانب کوفه بود. فاجعه ی کربلا را هم کوفیان پدید آوردند. یک شامی در لشکر عمر بن سعد نبود. همه شان اهل کوفه بودند و البته بخش اعظم یاران امام حسین(ع) هم کوفی بودند. یعنی اگر 17 نفر بنی هاشم، 3،4 نفر بصری و 2 نفر غلام را استثنا کنیم، بقیه از آن 72 یار یا 105 یار کوفی اند و این نشان می دهد کوفه دو وجه دارد.

  • با وجود شهرهایی مثل مکه و مدینه در روایات آمده است که محل استقرار و حکمرانی امام زمان(عج) شهر کوفه هست، در این خصوص سؤالی مطرح می شود که مگر کوفه چه ویژگی هایی دارد که در این زمان شایسته ی این امر است؟

این روایات که بیشترش هم از امام صادق(ع) یا امامان پیش از آن بزرگوار در مورد قیام حضرت مهدی(عج) است، پیش از آن است که نجف شناخته شود. نجف در زمان امامت امام کاظم(ع) و خلافت هارون الرشید شناخته شد. البته نجف با کوفه 7،8کیلومتر بیشتر فاصله ندارد. کوفه حرم امیرالمومنین(ع) خوانده می شود. مکه حرم الهی است، مدینه حرم پیغمبر(ص) و کوفه حرم حضرت امیر(ع) است. در حدیثی هم داریم قم حرم بقیه ی اهل بیت علیهم السلام است. کوفه قداستش از مسجدالاقصی هم بالاتر است که قبله گاه اسلام بوده است. در زمان امیرالمؤمنین(ع) کسی آمد با حضرت خداحافظی کند و اجازه ی سفر بگیرد، حضرت فرمود کجا می خواهی بروی؟ گفت می خواهم به زیارت مسجدالاقصی، قبله گاه اولیه بروم. حضرت فرمود از مرکبت پایین بیا، توشه ات را همین جا مصرف کن. در همین مسجد کوفه بمان و اینجا عبادت کن که به مراتب فضیلتش بیشتر از مسجدالاقصی است. بعد در توضیح می فرمایند اینجا چند هزار پیغمبر نماز خوانده است. اینجا چنین قداستی دارد. البته حضرت عظیم تر از آنی است که خودش را مطرح کند، جایی که پایگاه امیرالمؤمنین(ع) بوده، جایی که حضرت در آنجا نماز می خوانده و خطابه های خودش را بیان می کرده است. قداست کوفه در اصل از خود حضرت بوده است. تمام پیامبران الهی جز پیامبر اسلام(ص) که برتر از حضرت امیر(ع) است، مادون همه ی امامان ما هستند. چه برسد به حضرت علی(ع) که همه ی امامان ما، مادون حضرت علی (ع) هستند. منتهی حضرت نمی خواهد خودش را بگوید، می فرماید پیامبران متعددی اینجا نماز خوانده اند و قداست دارد. تصور من این است که منظور از کوفه، نجف است. چون اشاره کردم که فاصله ای هم ندارند این دو شهر و به هم وصلند و تا آن زمان نجف به عنوان مدفن مقدس حضرت امیر شناخته نشده بود. یعنی امام زمان(عج) حرکت خودش را از کنار مرقد شریف صاحب نخستین ولایت آغاز می کند و از کنار مظلومیت و حقیقت حضرت امیرالمؤمنین(ع) ولی چون تا آن موقع نجف مطرح نبوده، کوفه عمدتا نام برده شده و کوفه هم با توجه به این که حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) است، باز به امیرالمؤمنین(ع) شرافت پیدا می کند. یعنی چه نجف باشد چه کوفه که آن هم منظور مسجد کوفه است، باز با حضرت امیر مرتبط است، چرا که پایگاه حضرت بوده است. حضرت در آنجا نماز خوانده و خطابه ایراد فرموده است. ولی وقتی خود حضرت در نجف هست، نجف مقدستر از کوفه است. یعنی اینجا به خاطر این که مقدم حضرت امیر بوده امنیت پیدا کرده، آنجا خود حضرت وجود دارد. لذا از نظر قداست بالاتر باید باشد. به هر حال فرقی ندارد کوفه باشد یا نجف. کوفه و نجف بلا تشبیه مثل تهران و شهرری به هم وصلند. اصل این است که با یاد و نام ولایت حضرت امیر و از پایگاه ایشان، حرکت حضرت مهدی(عج) آغاز خواهد شد.

  • شعاری مطرح است بین عموم که "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند"، در جمع بندی نهایی میان اتفاقات دردناک و غمناکی که در صدر اسلام در این شهر رخ داده و میان این خصوصیات مثبت که کوفه اشرف شهرهای اسلام است، با توجه به تمام ویژگی هایی که عرض کردید، استفاده از این شعار را مثبت ارزیابی می کنید؟ در حالی که حضرت زینب(س) هم این شهر را نفرین کردند و یک دید به حق منفی در ذهن تمامی شیعیان شکل گرفته است.

بله، ما خیلی متوجه نیستیم چه می گوییم. چرا که حماسه ی کربلا را کوفیان آفریدند، فاجعه ی کربلا را هم کوفیان آفریدند. ما می توانیم کوفی باشیم که امام حسین(ع) تنها نماند. مثل عابس بن ابی شبیب، حبیب بن مظاهر، نافة، حجاج بن مسروق جعفی، این ها کوفیانی بودند که به شرف شهادت با اوج بصیرت در راه امام حسین(ع) رسیدند. ما باید مثل این کوفی ها باشیم، مثل عابس که من معتقدم او حتی از حبیب بن مظاهر هم بالاتر است. چرا یک همچین کوفی ای نباشم؟ چنین کوفی ای بودن افتخار است. کوفی باشیم مثل حارث همدانی که عشق به امیرالمؤمنین(ع) بی تابش کرده، روز در خدمت حضرت بود تا نماز مغرب و عشاء خواندند و حضرت آمد خانه. نصف شب می رود در خانه ی حضرت امیر را می زند. حضرت می فرماید چه شده حارث؟ چه چیزی تو را این موقع شب به اینجا کشانده؟ شما که چند ساعت پیش با من بودی، می گوید آقا عشق شما من را بی تاب کرده است. می ترسم تا فردا زنده نمانم و یک بار دیگر شما را زیارت نکنم. این خیلی حرف است. کاش مثل حارث همدانی باشیم. حارث اصلا نمی تواند بدون حضرت امیرالمؤمنین(ع) تاب بیاورد. آن کوفی ای ناجور است که قول می دهد اهل بیت را همراهی کند و رها می کند. آن کوفی ای که سر عهد خودش با ولایت نیست ناجور است. مثل همان هایی که مسلم بن عقیل را رها کردند، مثل شیعیانی از کوفه مثل سلیمان صرد خزاعی که ترسیدند و از کوفه بیرون نیامدند برای یاری امام حسین(ع). به جنگ امام نرفتند اما به یاری امام هم نیامدند و ترسیدند و جا زدند. مردم ما با 9دی ثابت کردند کوفی روز عاشورا در لشکر عمر سعد یا کوفی جا زده مثل سلیمان و مانده ی در کوفه نیستند. اگر هم کوفی باشند مثل عابس و حبیب و این ها هستند که به آن صورت به عرصه آمدند. این طور کوفی بودن افتخار است و آن طور کوفی بودن ننگ و نفرت. چون متأسفانه اکثریت کوفه خیانت کرده اند، این شعار باب شده که ما اهل کوفه نیستیم. اگر کوفیان، حتی آنهایی که حضرت را نه به عنوان امام اول که به عنوان خلیفه ی چهارم قبول داشتند، حداقل مانند عثمان حضرت را اطاعت می کردند، کار اسلام این طوری نمی شد. امام حسن(ع) برای چه باید تنها بماند؟ 6 ماه بیشتر حکومتش دوام پیدا نکند و مجبور شود کنار برود و معاویه ای که باید نابود می شد، در رأس رهبری اسلام قرار بگیرد. این به خاطر کوتاهی اکثریت کوفیان بود. بودند کسانی انگشت شمار مثل حجر بن عدی، حبیب بن مظاهر، عمرو بن حمق و عابس. امام حسن(ع) دید اگر بخواهد با این ها بایستد، همین تنها بازمانده ی شیعیان هم کشته می شوند و همه چیز هم به کام معاویه می گردد و لذا خوش نداشت آنها را به کشتن بدهد و آن صلح تلخ را پذیرفت. لذا چون اکثریت کوفه کوتاهی کردند، از این جهت این شعار درست است، ولی از آن طرف که بهترین های جهان اسلام در این شهر بودند، ما آرزو می کنیم که ای کاش با شهدای کربلا خداوند ما را محشور بگرداند. عابس که هیچ، حر هم کوفی بود. حری که در اعماق جهنم بود و تا آخرین روز یزید را امام خودش می دانست، روز عاشورا می گفت، من از امام خودم اطاعت کردم و امام خودش را یزید می دانست و امام حسین(ع) را از خوارج، که بر امام او خروج کرده است. در روز عاشورا یک دفعه متحول می شود. ما دلیلی هم نداریم که شیعه شده باشد و بگوید امام حسین(ع) امام سوم من است. وقتی حرف امام را باور کرد که دید مردم کوفه او را دعوت کردند و حالا خیانت کرده اند و در مقابلش ایستاده اند. وقتی احتجاج های امام حسین(ع) را شنید و دید کوفی ها جواب ندارند به غیرتش برخورد. چرا که مرد بود و گفت این فرزند پیغمبر خداست و مظلوم واقع شده و من می روم طرف این مظلوم. می دانم خدا هم از این راه حمایت می کند. آمد در حالی که خیلی هم ظلم کرده بود. او بود که لرزه بر اندام بچه های امام حسین(ع) انداخته بود، امام را به پرخاش به خودش وادار کرده بود، باید در اعماق جهنم می بود، اما الان ما آرزو داریم کاش با حر محشور بشویم. حر کوفی است. زهیر هم عثمانی بود، هیچ دلیلی هم نداریم که شیعه شده باشد. وقتی می خواهد زنش را طلاق بدهد که از قید او آزاد شود، طبق فقه سنی طلاق می گیرد. اما ما می خواهیم و آرزو داریم با زهیر محشور شویم. زهیر اهل کوفه است و شیعه هم نیست. انشاالله خدا نصیبمان کند و لیاقت بدهد که در بحث ولایت و ولایت مداری، همراه عابس و حبیب و نافه و حجاج بن مسبوع که کوفی بودند محشور شویم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.